• ۰
  • ۰

نمی گفت، بلکه روضه می خواند:

حضرت زهرا(س) وقتی بر اثر آن اتفاقات در بستر افتادند، مُسببین این بستری شدن خواستند که به دیدار و عیادت حضرت بیایند!

حضرت زهرا(س) گفته بودند به هیچ عنوان اجازه نمی دهم!

درد ِ کمی نبود! در کوچه اتفاقاتی خارج از حد ِ تصورات انسانی افتاده بود و حالا مُسببین آن اتفاقات می خواستند بیایند ملاقات و حاصل ِ کارشان را ببینند!!

مسلم بود که حضرت اجازه ی حضور ندهند. [و چه درد و مصیبتی بالاتر از اینکه دختر پیغمبرت از تو روی بگرداند؟!]

این چند نفر چاره را در این دیدند که شفیعی برای خودشان قرار دهند که حرفش نزد حضرت زهرا(س) رد خور نداشته باشد!

رفتند نزد علی(ع) ! "علی! نزد دختر پیغمبر(ص) شفیعمان شو! ما را به حضور نمی پذیرد!!"

(علی(ع) در مقابل یک چیز نقطه ضعف دارد! اینکه نزدش بگویی "شفیعم شو" سرش را پایین می اندازد و قبول می کند. هرکه باشی...)

علی(ع) رفت پیش فاطمه(س): "فاطمه جان! آمده اند می خواهند تو را ببینند، قبول می کنی؟"

" نه علی جانم! به هیچ عنوان (در روایات آمده است، حضرت حتی قسم خوردند که نمی پذیرند) ، بهشان بگو بروند!"

- : " فاطمه جان! باشد، هرچه تو بگویی اما آن ها مرا نزد تو شفیع خود قرار داده اند..." [یعنی فاطمه جان! نرخ علی را پیش این ها نشکن! ]

" علی جان! من کنیز خانه ی تو هم هستم. هر چه تو بگویی. بگو بیایند.."

لا اله ال الله....

آقا جان،مولای من،شفاعت ماراهم پیش مادرمان بکن...

شما شفیع قاتلان آن حضرت شدید،مارا که به عنوان مریدان شما می شناسند...

هر چند که بیشتر اوقات باعث شکستن دلتان شدیم،اما...

اما هر چه باشد شیعه بودن شما را به دنبال اسممان یدک می کشیم و افتخار این را داریم که شیعه مرتضی علی هستیم.

آقا جان،تو را به حسینت قسم،به حسنت،به عمه جانم زینب،به سقای دشت کربلا ابالفضل العباس و به پهلوی شکسته مادرمان فاطمه شفاعتمان کن.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">